شبکه افق - 1 تیر 1402

خداوند، "بازار" را موعظه می کند (این منم، "هلوع" و "جزوع" و "منوع")

روز اصناف / بازار تهران / 1396

«رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»

(نور/ 37)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض می‌کنم.

خیلی آیه خوبی را انتخاب کردند خواندند من می‌خواهم عرض خودم را از همین آیه شروع کنم. خب توفیقی است که مجدداً خدمت برادران و خواهران عزیزم در این مسجد و در بازار تهران برسیم برای بازخوانی و چند اصل قرآنی در تعریف بازار دینی، بازار اسلامی یعنی بازاری که سه جنبه در آن رعایت شده است 1) عقل و عقلانیت است و 2) حقوق متقابل است و 3) اخلاق است. این سه‌تا در واقع سه شاخصه بازار اسلامی است. بازار اخلاقی، عقلانی و حقوق‌محور در سایه توحید. در این آیاتی که الآن دوستان این‌جا تلاوت فرمودند تقریباً‌ همان آیه اول کل مفهوم و ضوابط بازار دینی را خدای متعال ذکر فرمودند. «رجالٌ» این رجال فقط به معنی مردان نیست یعنی کسانی که، چه مرد و چه زن که تجارت می‌کنند چون همسر خود پیامبر اکرم(ص) تاجر بزرگ بودند مرد نبودند ولی حضرت خدیجه ام‌المؤمنین(س) و مادر حضرت فاطمه(س) مادر اهل بیت(ع) ایشان بازاری و یک تاجر بزرگ و به تمام معنا بودند نه فقط تجارت داخلی بلکه تجارت خارجی داشتند کاروان‌هایی که از این طرف و از این طرف از ایران و از طرف یمن و هند، یکی از طرف حساب‌هایشان در مکه حضرت خدیجه(س) بود. خداوند در این‌جا هیچ منع و نهیی از تجارت نکرده است. در آیات دیگر و در سیره پیامبر و روایات پیامبر و اهل بیت(ع) دعوت و تشویق به کار به عنوان یک جهاد اقتصادی در راه خدا می‌کند و می‌فرماید که هم تولید و هم تجارت سالم که این دوتا در جهت رفع نیازها و مشکلات مردم هستند با رعایت حقوق همه اطراف نه به تولید کننده و نه به تاجر و توزیع کننده و نه به مصرف کنند ظلم بشود این می‌شود تجارت و بازار دینی، همه هم به حق‌شان برسند به اندازه‌ای که زحمت کشیدند و به اندازه‌ای که هزینه گذاشتند و هزینه کردند. عادلانه و عاقلانه و با روش دوستانه و اخلاقی و رحمت به یکدیگر. این‌ها توصیفات قرآنی راجع به بازار اسلامی است از جمله. و آن‌جا می‌فرماید کار و تولید ثروت و از جمله این تجارت یعنی توزیع درست کالا و خدمات و ثروت در جامعه عبادت است منتهی می‌فرماید که نسبت تجارت و بیع،‌ خرید و فروش و تجارت و کاسبی و بازار با دو چیز باید درست تنظیم بشود و برقرار بشود یکی با خدا و یکی با خلق. تجارت و بیع حق شماست بلکه برای تأمین اقتصاد خودتان و جامعه‌تان و خانواده‌ات وظیفه شما می‌شود منتهی تجارت و بیع هدف نهایی و معبود شما خداوند در این آیه‌ای که ایشان خواندند می‌گوید معبود شما نشود تجارت بکنید، بیع بکنید اما «لا تُلْهِیهِمْ» مواظب باشید این کاسبی و مرتب پول شمردن و بحث کردن در بازار و بانک و پول، شما را به بازی ندهد. «لا تُلْهِیهِمْ» یعنی سرتان را گرم به خودش نکند و فکر نکنید همه چیز را کنار بگذارید انسانیت و اهداف و اخلاق و خدا و خلق را، همه چیز را کنار بگذارید و فقط یک چیز باشد و آن این که چه کار کنم تجارت‌های بیشتر با سود بیشتر کسب کنم! «رجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ» کسانی که سرشان را گرم نمی‌کند احمق نمی‌شوند یک بُعدی نمی‌شوند و در پول و کسب غرق نمی‌شوند. «رجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» تجارت و خرید و فروش این‌ها را «عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» از خدا و یاد خداوند جدا نمی‌کند. یعنی تجارت به جای خدا نمی‌نشیند. در بازار مادی تجارت به جای خداست در بازار، خدا دیگر مطرح نیست ممکن است طرف جداگانه به کلیسا و مسجد برود عبادتش را جداگانه بکند اما در بازار موحد نیست. چون آن دفعه هم عرض کردم در روایت هم هست که اگر کسی واقعاً خدا را قبول داشته باشد که این خداوند رزاق است، الرحمن الرحیم است، قدیم و قدیر است، این صفات را اگر برای خدا باور داشته باشید امکان ندارد احتمال بدهیم که ما تجارت سالم بکنیم باز هم گرسنه بمانیم و از بین برویم. خداوند می‌گوید من اجازه نمی‌دهم من متکفّل رزق شما هستم تو این‌طور که من می‌گویم معامله کن، تجارت کن، یعنی اولاً عاقل باش، احمقانه نه، بلکه عاقلانه، حساب و کتاب عقلی داشته باش، علم، تجربه، محاسبه، اندازه‌گیری، مشورت، مثل احمق‌ها تجارت نکن بعد بگو توکل بر خدا، عاقلانه تلاشت را بکن خداوند را رازق بدان با مردم هم که رابطه اقتصادی داری آن‌ها را هم برادر و خواهر خودت بدان دشمن و رقیبت ندان که پایت را روی شانه و کله این‌ها بگذاری بالا بروی. این‌ها انسان هستند و خواهر و برادر تو هستند. این سه‌تا را قرآن می‌فرماید رعایت کنید من نمی‌گذارم شما گرسنه بمانید و رزق شما را بیشتر می‌کنم. بخشی از آن‌ از همین مسیر طبیعی عادی است که شما فکر می‌کنید این دست خدا نیست همین طبیعی‌اش، عادی‌اش پیش بینی شده دست خداست و بخشی از آن هم «من حیث لایحتسب» اصلاً شما نمی‌توانید پیش‌بینی کنید یک مرتبه می‌بینید از یک جایی آمد که اصلاً تو منتظر آن نبودی. یک مرتبه می‌بینید از آن مسیری که فکر می‌کردید الآن وضع‌تان خوب می‌شود رفتید چون منتظر آن نبودید یک مرتبه می‌بینید 5 برابر رسید. خداوند می‌فرماید بخشی از آن را از مسیری که منتظر هستید می‌رسانم و بخشی را از جایی که منتظر آن نیستید به شرطی که عقل و اخلاق و حقوق متقابل را رعایت کنید و تجارت و بیع شما را از یاد خدا نیندازد. تجارت و کاسبی به جای خدا نباشد. در مسیر خدا باشد. این فرمان خداوند به ماست. کسانی که تجارت و بیع می‌کنند در بازار هستند فعال اقتصادی هستند اما حساب و کتاب و چرتکه و جیرینگ جیرینگ پول و حساب بانکی، ارتباط این‌ها را با خداوند قطع نمی‌کند رابطه‌شان با خداوند برقرار است چه سود کنند چه ضرر کنند. رابطه‌شان را با خداوند قطع نمی‌کنند. «عَن ذِکرالله وَ إِقامِ الصَّلاةِ» یاد خدا و ذکر خدا همیشه هست. این رابطه بازار با خدا. رابطه بازار با خلق «وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ» به حدی که ببینند دیگر نیازهایشان تأمین است و دارند پولدارتر می‌شوند به جای این که به فکر عیاشی بیشتر، سود حرام و بیشتر بیفتند به فکر انسان‌های گرفتار می‌افتند. حجره بغلی، در محله، کسی که دارد در بازار باربری می‌کند و... تا یک حدی زندگی‌اش که تأمین شد دیگر نمی‌گوید بروم اسراف کنم بلکه سریع می‌گوید در بستگان ما، در همسایگان ما و همکاران ما آدم‌هایی هستند که نیازهای اولیه آن‌ها تأمین نیست. خداوند در این آیه بازار اسلامی را تعریف می‌کند. رابطه او با خدا، رابطه‌اش با خلق. اقامه صلات، ایتاء زکات، زکات رابطه ما با خلق است که اضافی پول‌هایمان را به این کسانی بدهیم که گرسنه هستند لباس ندارند، ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی‌شان را ندارند مریض هستند و نمی‌توانند دکتر بروند. رابطه با خداوند هم همین توضیحی است که خداوند داده است. بعد می‌فرماید «یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» این‌ها مدام به فکر آن روزی هستند و نگران آن روزی هستند که دل‌ها و چشم‌ها در آن روز زیر و رو می‌شوند یعنی بازار اسلامی یاد قیامت و یاد مرگ و پس از مرگ همیشه همراه آن هست. آن وقتی که دارد یک معامله چرب می‌کند این‌جا خداوند می‌فرماید ترس از آن روز در دلش هست که یک جوری نکند که دو قرون بیشتر گیر بیاوریم ولی آن‌جا وضع خراب بشود. چون قرآن می‌فرماید این عاقلانه نیست و تجارت بدی است که دو قرون این‌جا سود ببری بعد ضرر هزار برابر در آن عالم ببری جدا از این عالم. اصلاً این تجارت نیست. تجارت عاقلانه چیست؟ تجارتی است که سودش از ضررش بیشتر است. آدمی که تجارتی بکند که ضرر آن بیشتر از سود آن است که عاقل نیست تاجر نیست. خداوند در قرآن نمی‌گوید تاجر نباشید اتفاقاً می‌گوید تاجر خوبی باش. یک جا می‌فرماید یک تجارتی به شما نشان بدهم که در آن ضرر نخواهید کرد؟ آن این است هر تجارتی که در دنیا می‌کنید می‌فرماید فقط دنیا در آن نبرید. دنیا و آخرت‌تان را با هم ببینید بعد تجارت کنید. تاجران خوبی باشید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی‏ تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ» (صف/ 10)؛ به شما تجارتی نشان بدهم که چه و چه. یعنی اتفاقاً می‌خواهد تاجران خوبی باشید. تاجر خوب تاجری است که فقط تا نوک دماغش را نبیند که بگوید همین لحظه سود کردیم حالا فردا اگر آمدیم و ورشکست شدی، یک معامله‌ای کردی الآن یک سود موقتی دارد ولی شش ماه دیگر ورشکست‌تان می‌کند این تاجر خوبی نیست عاقل نیست اتفاقاً منافع خودتان را نبینید. خداوند هم در قرآن می‌گوید تاجران خوبی باشید هر معامله‌ای می‌خواهید بکنید فقط این 30- 40 سال را که باقی مانده شاید هم کمتر، نبینید. برای سن ماها و شماها بعد از این نباید حساب کنید همین متوسط بین 10 تا 25 سال دیگر، فوقش هست. به این سن‌ها معمولاً همه می‌روند. الآن شما صفحه آگهی اموات روزنامه‌ها را نگاه کنید 80 درصد موها و محاسن‌شان سیاه است سفید نیست ده درصدشان پیر شدند مردند 80- 90 درصد به همین سن ماها رفتند! یعنی اغلب مردم پیر نمی‌شوند و می‌روند. مو سیاه است،‌ محاسن سیاه است هنوز برای آینده برنامه‌ها دارند یک مرتبه می‌بینید آن‌ها را بردند! خداوند می‌فرماید تاجران خوبی باشید معامله می‌کنید سود دنیایت را ببین اما فقط سود دنیایت را نبین تو تا ابد هستی فقط سود این ده – بیست، سی سال را حساب نکن. سود تا ابدت را ببین. اگر سود ده بیست سال را ببینی کلاه مردم را برمی‌داری اگر سود تا ابدت را ببینی اتفاقاً می‌بینی وقتی تاجر خوبی هستی که هر معامله‌ای را با هر سودی انجام ندهی. چون قرآن می‌فرماید سود و ضرر مهم‌تر وقتی است که از این‌جا شما را می‌بریم. این‌جا تفاوت سود و ضررتان در آن سه هزار میلیاردرش با آدم کارگر ساده تفاوتش یک مقدار نوع غذا و نوع لباس و یک مقدار سختی‌های مادی و آسانی‌های مادی است و در این 20- 30 سال بیشتر طول نمی‌کشد. ولی بعدش هست که تا ابد هستید. خداوند می‌فرماید تجارت کنید، معامله کنید، فعال اقتصادی باشید عقل‌تان را به کار ببرید دنبال سود باشید منتهی این سود، وقتی است که سود دنیای‌تان را ببینید به علاوه 1) ذکرالله، رابطه با خداوند و 2) زکات، حقوق فقرا و محرومین و کلاه مردم را برنداشتن. این بازاری است که دائم به یاد خدا هست نه فقط موقع نماز. «یَخافون» نگران هستند می‌ترسند «یوماً» از آن روزی که «تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ» قلب‌ها، روح‌شان، و چشم‌هایشان، ظاهر و باطن‌تان در آن روز زیر و رو خواهد شد. خداوند می‌فرماید با قیامت شوخی نکنید. آن‌جا با شما شوخی نخواهیم کرد نگران قیامت باشید و بترسید. بعد نگویید نگفتیم آن روز به شدت وحشتناک است. بعد می‌فرماید این‌هایی که این‌طوری فعالیت اقتصادی بکنند «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا...» خداوند این مردان و زنان الهی که این‌گونه کاسبی می‌کنند فعالیت اقتصادی می‌کنند بهترین کارهایشان را حساب می‌کند، اوج قله کارهایشان را حساب می‌کند و همه کارها را به حد عالی‌ترین کارشان نمره می‌دهد یعنی معدل نمی‌گیرد نمی‌گوید که شما صددرجه کار خیر کردید بیست درجه هم کردی حالا ما حد وسط آن را می‌گیریم. نه. می‌گوید به تمام اعمال‌تان نمره صد می‌دهیم. یعنی ما کارهای ضعیف‌تان را هم بالا می‌آوریم. اگر نگران قیامت‌تان در بازار باشید می‌فرماید بر اساس بهترین کارهایتان به شما پاداش می‌دهیم علاوه بر آن «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ...» خداوند جدا از این پاداش عمل، اضافی «فضل» به شما چیزهای اضافی خواهد داد به شرط این که از سود حرام در دنیا بگذرید. اگر بگذرید هم آن کار حساب و کتاب دقیق نه، ارفاق می‌کند و هم مازاد بر آن «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» (نور/ 38)؛ خداوند با بزرگواری با شما رفتار خواهد کرد، چرتکه نمی‌اندازد، یک جا یک مرتبه کلان کلان می‌بخشد بعد می‌فرماید حالا حواس‌تان به این باشد که هر چیزی در بازار گیرتان می‌آید تا آن حدی است که ما اجازه می‌دهیم و اراده کرده‌ایم. بیشترش گیرتان نمی‌آید بیشتر هم گیرتان بیاید رزق شما نیست، خورده شما نمی‌شود. خورده غیر از آن پولی است که توی حساب بانکی یا توی جیب آدم می‌آید. این‌ها می‌آید ولی بسیاری از آن‌ها خورده ما نمی‌شود. خورده آن وقتی است که بتوانیم بخوریم، بالا هم نیاوریم، مریض هم نشویم، آن خورده است. می‌فرماید بسیاری از آنچه به دست می‌آورید رزق شما نیست شما فکر می‌کنید فقط آن چیزی که به دست نمی‌آورید رزق شما نیست. همین‌ها هم که به دست می‌آورید خیلی‌هایش رزق شما نیست ما همان رزق شما را تعیین کردیم می‌توانید آن را از راه مشروع به دست بیاورید می‌توانید از راه غیر مشروع به دست بیاورید. اگر راه مشروع را بروید ما همان رزق را به شکل‌های مختلف به شما می‌رسانیم ممکن است یک روز سخت بگیریم و یک روز آسان، نه آن روز که سخت گرفتیم به شما بی‌توجه بودیم و نه آن روزی که به شما آسان گرفتیم و وضع‌تان خوب شد شما خیلی پیش ما ارزش پیدا کردید! می‌گوید بشر خیال می‌کند وقتی که وضع اقتصادی‌اش خراب است از چشم ما افتاده و حواس‌مان نیست و او را رهایش کردیم و ارزشی برایش قائل نبودیم! وقتی هم وضع‌شان خوب می‌شود و ملق می‌زنند خرغلت می‌زنند خیال می‌کنند ما خیلی دوستش داریم و خیلی لطف بیش از اندازه به او کردیم. هیچ کدام از این دو تحلیل‌تان درست نیست نه وقتی که مشکل اقتصادی دارید مورد غضب خدا هستید نه وقتی که وضع‌تان خیلی خوب است مورد لطف خدا هستید این‌ها دوتا موقعیت است شما را در موقعیت‌های مختلف قرار می‌دهیم ببینیم در لحظه فقر و غنا آدم هستید یا نیستید؟ بعضی‌ها فقیر که هستند آدم هستند وقتی که پولدار می‌شوند فقیر می‌شوند. وقتی که وضعش خوب نبود خیلی آدم بود پولدار شد یک حیوان وحشی شد. می‌فرماید بعضی‌هایتان وقتی وضع زندگی‌تان خوب است آدم هستید یک کمی فقیر می‌شوید و مشکلات‌تان زیاد می‌شود وحشی می‌شوید. قرآن می‌گوید نه وقتی که جیب‌تان پر است نه وقتی که خالی است این‌ها علامت این نیست که ما شما را زیادتر دوست داریم یا کمتر دوست داریم شما را در دوتا موقعیت قرار می‌دهیم تا معلوم شود شماها چقدر آدم هستید؟ می‌فرماید: «کلّا» هرگز چنین فکری نکنید ما پولدارها را بیشتر دوست داریم و فقرا را دوست نداریم، هرگز چنین نیست. به شما در دنیا رزق می‌دهد و زندگی‌تان را تأمین می‌کند. دوتا عبارت می‌فرماید: «مَن یَشاء» دوم «بِغَیر حساب». «من یشاء» یعنی همه حساب و کتاب‌ها دست‌مان است و همه چیز تحت کنترل است. تک تک شما می‌فرماید این‌جا پرونده دارید فکر نکنید لای جمعیت گم شدید حواس‌مان نیست. خداوند می‌فرماید تک تک اتفاقاتی که در زندگی شما در دنیا می‌افتد تابع مشیت الهی است و ما و فرشتگان الهی داریم نظارت می‌کنیم. دو) «بغیر حساب» فکر نکنید همه چیز حساب و کتاب مادی است. حساب مادی هست اما خداوند وقتی بخواهد بدهد تابع این حساب‌های مادی شما نیست. خود شما در بازار هستید بارها دیدید یک وقتی که طبق محاسبات مادی، مثلاً همه با او رابطه زدند این چک را این طوری داده او هم این‌طوری کرده دیگر قطعاً درست است بعد می‌بینید خراب شد. یک وقت‌هایی که مأیوس می‌شوید و می‌گویید دیگر تمام شد الآن من را زندان می‌برند یک مرتبه می‌بینید همین‌طور درست شد. خداوند می‌فرماید حواس‌تان باشد حساب و کتاب مادی هست اما فقط حساب و کتاب مادی نیست. «من یشاء» آنچه خدا بخواهد و «بغیر حساب» بدون حساب و کتاب مادی شما هم در دنیا و هم بخصوص در آخرت. بعد می‌فرماید کفار چه کسانی هستند؟

ببینید دارد بحث بازار می‌کند و این که ایمان چیست؟ در برابر آن‌ها می‌فرماید که کافر کیست؟ «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً...» این‌ها عباداتی هم که می‌کنند ظاهرشان کافر نیست باطن‌شان کافر است. کافر و ملحد نبودند خدا و عالم معنا را همه را قبول داشتند خداوند می‌فرماید عبادت این تیپ‌ها مثل سراب در کویر است. شما در کویر وقتی سراب می‌بینید «یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً» از دور تشنه خیال می‌کند آب دیده است! «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا...» وقتی به طرف سراب می‌دود ماه‌ها سال‌ها عرق می‌ریزد در ذهنش یک نقشه‌ای کشیده و یک برنامه‌ای دارد که این کارها را می‌کنم این‌طوری می‌شود و ده سال بعد این طوری می‌شود این 5 سال و 10 سال‌تان می‌گذرد وقتی نزدیک می‌آیید می‌بینید همه‌اش سراب بود. همه‌اش توهم بود. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا» آن‌جا که می‌رسی هیچی گیرت نمی‌آید، عمرت هم گذشت. بعد می‌فرماید: «وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ...» اما خدا را آن‌جا می‌بینی، خدا هست. توهمات تو این نقشه‌هایی که کشیدی نیست ولی خدا آن‌جا هست «فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ...» این‌ها در قیامت عبادت‌هایشان سراب می‌بینند خدا را می‌یابند که خدا آن‌جا کامل حساب‌تان را کامل کف دست‌تان می‌گذارد «فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ» یعنی کامل. بدون یک ریال کم و زیاد حساب‌تان را خداوند آن‌جا کف دست‌تان می‌گذارد در حالی که کل دنیای‌تان را از دست دادید و به سراب رسیدید همه‌اش تخیل بود. الآن شما خیال می‌کنید همین‌هایی که 40 سال دزدی می‌کنند مال مردم‌خوری می‌کنند با توهم در ذهنش که ما بعدها 5تا ویلا، سالی 10تا سفر خارج می‌رویم، ماشین‌ها این‌طوری، خانه این طوری، زن و... تهش چیست؟ قرآن می‌فرماید بسیاری از این کارها سراب است زحمت‌ها و خیانت‌هایش همه هست می‌ماند آن لذتی که منتظر آن هستید نمی‌ماند، آن‌جا هم که می‌رسید باز می‌بینید یک چیزی کم دارید. در زندگی‌های خود ما هم همین‌طور است چه بازاری چه هرکسی هر کاری که دارد می‌کند اول که دارد شروع می‌کند می‌گوید بزرگترین هدف ما این است که بتوانم در بازار تهران بروم شاگرد فلانی بشوم بعد می‌گوید شریک او بشوم، بعد می‌گوید رقیب او بشوم بعد می‌گوید توی صنف جزو پانصد نفر ما را بشناسند! بعد می‌گوید جزو صد نفر ما را بشناسند بعد می‌گوید جزو پنج نفر بشناسند. جزو یک نفر هم که بشوی باز همان اضطراب‌ها، همان غم‌ها و همان بی‌خوابی‌ها و همان عقده‌هایی که از اول داشتید باز هم دارید. مثل مدرسه است از اول بچه‌ها می‌گویند کی می‌شود برویم مدرسه، بعد می‌گوید کی بشود برویم راهنمایی و دبیرستان، بعد می‌گوید کی بشود دیپلم را بگیریم، بعد می‌گوید یعنی می‌شود دانشگاه برویم، بعد که دانشگاه می‌رود می‌گوید کی کارشناسی‌ارشدمان را بگیریم بعد دکتر بشویم، بعد می‌بیند یک مرتبه پیر شده، دوتا دکتری هم گرفته، عضو هیئت علمی هم هست یک ذره آرام نشده! یک ذره آرامش ندارد درست همان عقده‌ها و همان هوس‌های قبل را دارد، برویم فلان‌جا وکیل شویم، وزیر بشویم، شورای شهر برویم و... اگر خدا نباشد تهش عین اولش هست بلکه بدتر. می‌فرماید مشرکین حتی عبادت هم می‌کنند ولی آن هم سراب و توهم است. «لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا» هیچ چیز گیرتان نمی‌آید. دنیا را از دست می‌دهید «وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ» الله را آن‌جا حاضر می‌بینید حساب‌تان را تا ریال آخر کف دست‌تان می‌گذارد «وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ» (نور/ 39)؛ خدا هم مثل این اداره‌ها و کارمندان و بوروکراسی‌های این‌جا نیست، سریع‌الحساب است چنان حساب‌تان را به سرعت کف دست‌تان می‌گذارد که باور نمی‌کنید. می‌گوید حالا برو!

مثال دیگر هم که خداوند می‌زند ببینید ما الآن خیلی‌هایمان در این ظلمات هستیم. می‌فرماید: «أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ...» می‌گوید این کارهایشان حتی عبادت‌هایشان مثل تاریکی ترسناک دریای عمیق، اقیانوس عمیقی است که «یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ...» می‌گوید اینقدر تاریکی در تاریکی است که انگار شما در آن ته آب و اقیانوس هستید موج‌های پی‌درپی وحشتناک دارد می‌آید، ابرهای تاریک همه جای آسمان را پوشانده است چنان تاریک است که چشم چشم را نمی‌بیند. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ...» تاریکی روی تاریکی! از این تاریکی خلاص می‌شوید در یک تاریکی دیگری هستید تا آخر می‌بینید هیچ جا را نمی‌بنید جز سیاهی هیچ جا را نمی‌بینید. «إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها...» دست خودش را بیرون می‌آورد دست خودت را نمی‌بینی. این‌قدر تاریک. چه برسد به این که جلویت را ببینی کجا داری می‌روی؟ قرآن می‌فرماید دستش را بیرون می‌آورد دست خودش را با چشم نمی‌تواند ببیند. حالا این‌ها مثال است و هم واقعیت است و هم واقعیات پنهان دارد «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ.» (نور/ 40)؛ اگر خدا به کسی نور نداده باشد قطعاً او از هیچ جای دیگر نوری نخواهد داشت فکر نکنید در کنار خدا چیز دیگری هست که در آن ظلمات به شما نوری بدهد هیچ نوری جز خدا نیست و این نور را خدا فقط به کسانی می‌دهد که در دنیا، هرکس هرجا هست از جمله در بازار، درست عمل کند.

بعدش هم می‌فرماید که نمی‌بینید هرچه در آسمان‌ها و زمین است حتی پرنده‌ها در حال پرواز مشغول ذکر خدا هستند؟ این چهچهه بلبل را، این صدای پرندگان همه یا الله است که این‌ها می‌گویند، شما به اندازه این پرنده‌ها نمی‌فهمید؟ این آیه قرآن است می‌فرماید شما به اندازه این پرنده‌ها نمی‌فهمید؟ این‌ها تسلیم ممن و تسلیم خدا هستند. همین پرنده‌هایی که شما فکر می‌کنید چیزی سرشان نمی‌شود همه دارند آگاهانه از خدا چیز می‌خواهند، رزق می‌خواهند، رحمت می‌خواهند و همه‌شان دارند یاد خدا را می‌برند و ذکر می‌گویند. شما نمی‌خواهید این کار را بکنید. خدا می‌داند که «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...» همه موجودات مشغول تسبیح خداوند هستند «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ...» پرنده‌ها هم همین‌طور. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ...» خودشان هم کاملاً می‌فهمند که در حال نیایش هستند بعضی‌ها می‌گویند تسبیح حیوانات مجازی و ناآگاهانه است! یعنی مثلاً در حال تسبیح هستند. خداوند صریح می‌فرماید نخیر، مثلاً نه، واقعاً. واقعاً دارند تسبیح می‌کنند منتهی شما تسبیح آن‌ها را نمی‌فهمید. شما فکر می‌کنید حیوانات تسبیح شما را نمی‌فهمند؟ نه، شماها تسبیح حیوانات و پرنده‌ها را نمی‌فهمید. مشکل شعور شماست نه شعور پرنده‌ها و حیوانات. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِما یَفْعَلُونَ.» (نور/ 41)؛ خداوند همه اینها را می‌داند و می‌فهمد. چطور شما در سیاست، اقتصاد، این مسائل را رعایت نمی‌کنید. خداوند خیلی صریح و بی‌تعارف دارد با ما و شما حرف می‌زند. قرآن می‌خوانند و طیب‌الله و اعدُ، احسنتم چه صدای خوبی و... همه این‌ها را می‌گوییم اما به معنای آن کاری نداریم.

ببینید نکته دیگر، تمام نظامات اقتصادی در جهان،‌ علم اقتصادی و مکاتب اقتصادی، همه‌شان با تعریف انسان شروع می‌شوند بخصوص در فلسفه اقتصاد. می‌گویند ما راجع به علم اقتصاد، راجع به فعالیت‌ها و رفتارها، کنش و واکنش‌های انسان اقتصادی در بازار است. بعد این مکاتب مادی چه چپ و چه راست، چه سرمایه‌داری و لیبرالیزم آن چه کمونیزم و اقتصاد دولتی، و چه اقتصاد خصوصی و سرمایه‌داری‌اش، همه‌شان در تعریف انسان اقتصادی مشترک هستند که می‌گویند انسان اقتصادی، یعنی انسانی که وارد فعالیت اقتصادی می‌شود تعریفش این است: 1) حیوان است مثل بقیه حیوانات. 2) مجبور است مختار نیست مثل حیوانات چطوری است که از صبح که بلند می‌شوند مجبور هستند خودشان هم حواس‌شان نیست مدام یا دنبال آب هستند یا دنبال غذا هستند یا دنبال جفتش است، آدم‌ها این‌طوری‌اند و هیچ راه دیگری هم وجود ندارد این تعریف از انسان مادی اقتصادی است. انسان حیوان است یعنی فقط خودخواه است و مجبور به جبر غریزه است. مسئله اصلی او منافع خودش است. بعد دو تیپ هستند یک عده عقل دارند و یک عده عقل ندارند آن‌هایی که عاقل هستند و اقتصادشان عقلانی و مدرن است در حساب و کتاب‌ها که چطوری منافع حداکثری خودم را تأمین بکنم این عاقلانه پیش می‌رود به منافع بیشتر می‌رسد ولو این که افراد بیشتری را له کند. دروغ بیشتری گفتی گفتی، چک بی‌محل کشیدی کشیدی،‌ وعده دروغ دادی دادی. کار از مردم قبول می‌کنی تعهد می‌کنی من این کار را انجام بدهم یک کار دیگر انجام می‌دهی. تعهد می‌کنی قطعه نو می‌گذارم قطعه کهنه می‌گذاری. تعهد می‌کنم هرچه را که از شما گرفتم به شما می‌دهم ولی از آن چیزی که برداشتی به او می‌دهی! یک چیز کهنه گذاشتی. تعهد می‌کنی من برای این خدماتی که به شما فروختم چهل روز کار می‌کنم، این تخصص‌ها را رعایت می‌کنم بعد نمی‌کنی. 25 روز کار می‌کنی. هر کدام در شغل خودمان هم داریم. مثلاً در شغل بنده تحقیق می‌کنم یک مقاله‌ای بنویسم یک تحقیقی بنویسم به آن آب می‌بندم. باید شش ماه وقت بگذارم 45 روز وقت می‌گذارم این هم تقلب ماهاست. خیابان انقلاب میدان انقلاب پایان‌نامه تقلبی می‌فروشند! حتماً دیدید پول می‌گیرند و پایان‌نامه می‌نویسند به تو می‌دهند. علنی‌اش کردند همه نگاه کردند. حالا آن تقلب علنی است ما تقلب غیر علنی هم زیاد داریم. هم در دانشگاه و هم در حوزه هم هست. عالم‌نمایی! در دانشگاه در رشته‌های مختلف خیلی هست. پایان‌نامه‌های قلابی، کتاب‌های ترجمه بدون مأخذ. سرقت علمی در سطوح بالا، اینها هم هست. در کار شما تقلب، انواع و اقسام تقلب‌های اقتصادی است که همه‌تان بلد هستید وارد هستید حالا بعضی‌هایتان انجام می‌دهید و بعضی‌هایتان انجام نمی‌دهید. تعریف انسان اقتصادی در نگاه مادی می‌گوید شما دنبال انسان خوب، بازار اخلاقی و این چیزها نباش. اخلاق از اقتصاد جداست. سکولاریزم که می‌گویند یعنی همین. تفکیک دین از زندگی، از نهادهای اجتماعی، از اقتصاد، از حقوق، از دولت و سیاست، از تعلیم و تربیت، از رسانه، همه این‌ها ربطی به دین ندارد دین همین است که جمعه مسجد برویم، حرمی برویم، زیارتی بکنیم. مسیحی هستی می‌روی کلیسا، هندویی بتخانه بروی. همین حالاتی که به تو دست می‌دهد هست. حالا این که توحید است شرک است، خرافه است نه، فرقی نمی‌کند مهم نیست مهم این است که حال می‌کنی. اما این را قاطی اقتصادتان نکنید. اقتصاد فقط چرتکه‌اندازی است چه کار کنم که زودتر و راحت‌تر پولدار بشوم و هیچ حد اخلاقی شرعی را رعایت نکنم حقوق دیگران را هم رعایت نکنم. اصلاً در منطق مادی می‌گوید تعریف انسان همین است این حرف‌هایی که شما می‌گویید دین گفته، انبیاء گفته و مدام می‌گویید تقوا داشته باش، آدم باش، آخرت هست این‌ها چه ربطی به اقتصاد دارد؟ این‌ها برای مجلس روضه‌خوانی و موعظه است و در مسجد هرچه می‌خواهید از این حرف‌ها بزنید. اقتصاد پول است هیچ چیز دیگر نیست. این منطق اقتصادیون مادی است چه کمونیست‌ها و چه سرمایه‌داری، ‌هر دو انسان را این‌طوری تعریف می‌کنند.

می‌گویند عقل هم که می‌گوییم عقل در حد ابزار است، عقل می‌تواند وسیله باشد که تو زودتر به منافعت برسی کلاه بیشتری را برداری یا عقلت کم باشد تند تند ورشکست شوی. عقل این‌جا فقط به درد می‌خورد.

- دوست‌مان گفتند سال 40 مرحوم آقای فلسفی آمد این‌جا برای دستگاه سخنرانی می‌کرد، بعضی‌ها پای منبر او هم بودند تا الآن. مثال زدم به در گفتم تا دیوار بشنود! البته خود دیوار هم بشنود بد نیست! - در فرهنگ قرآن، انبیاء آمدند می‌گویند ما فقط دو تیپ انسان داریم. انسانیت یک طیف است یک سر آن حیوانات، صد رحمت به حیوانات. یک سر آن «اولئک کالانعام» آدم‌هایی هستند مثل چهارپاها، حالا چهارپا بطور غریزی خودخواه است اما این‌ها با وجود عقلی که دارند مثل حیوانات لگد می‌پرانند «بل هم اضلّ» بلکه حیوانات نسبت به این‌ها آدم هستند. که شیطان این را دید گفت من سجده نمی‌کنم. خداوند گفت سجده کن فرشته‌ها هم گفتند، خداوند در دفاع از انسان (آدم) هم با فرشته‌ها مناظره کرد هم با شیطان در دفاع از آدم مناظره کرد. فرشته‌ها گفتند این را که خلق کردی چه ضروری به خلق او بوده؟ اگر فلسفه خلقت، عبودیت است خب ما که هستیم. این کیست که داری خلق می‌کنی؟ این ظرفیت این را دارد که زمین را به گند می‌کشاند 1) «یُفسد فی‌الارض» زمین را انسان به گند می‌کشاند. 2) یکی هم «یفسک الدماء»‌ این‌ها خون می‌ریزند آدم‌کش هستند همدیگر را می‌کشند. آخه این موجودی که هم خودشان همدیگر را می‌کشند وحشی و خشن هستند خون همدیگر را می‌ریزند و هم «مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» (بقره/ 30)؛ زمین را به گند می‌کشاند این چرا باید خلق بشود. خداوند می‌فرماید یک بُعدش را دیدی، یک سر طیف را دیدی، این طیف یک سر دیگر هم دارد برای آن سرش دارم می‌گویم سجده کنید آن سر آن، از فرشته‌ها از شماها بالاتر است. از شماها پاک‌تر است می‌تواند گناه و ظلم کند ولی نمی‌کند. شما نمی‌توانید گناه و ظلم کنید و نمی‌کنید. ولی او می‌تواند. در این مناظره‌ها فرشته‌ها تسلیم شدند ولی شیطان تسلیم نشد. گفت همین‌هایی که می‌گویی من در برابرشان سجده کنم به من مهلت بده یک کاری بکنم همه این‌ها در برابر من سجده کنند. مهلت بده. خداوند فرمود تا وقت معلوم مهلت می‌دهم منتهی تو بر این‌ها تسلط نداری آن‌هایی که خودشان بخواهند دنبال تو راه بیفتند دنبال تو می‌آیند به زور نمی‌گذارم کسی را مسلط شوی. خود آدم‌هایی که بخواهند دنبال تو بیایند بیایند. شیطان گفت من برای چه باید این‌ها را سجده کنم؟ این‌ها من را سجده خواهم کرد من برای چه این‌ها را سجده کنم؟ خداوند فرمود این‌ها کسانی هستند که ولایت‌شان را به دست تو می‌سپارند و الا تو... بعد در همین روایات، و خودِ قرآن اشاره می‌کند که یکی از شکارگاه‌های بزرگ شیطان بازار است! که هم با مسائل مالی و هم با مفاسد مالی و هم با مفاسد دیگری در کنارش، مسائل ناموسی و اخلاقی، یکی از جاهایی که شیطان خیلی موفق است آن جایی است که قدرت و ثروت رد و بدل می‌شود. در بازار ثروت است و سیاست و حکومت هم قدرت است. این دو جا، دو جای اهداف اصلی شیطان است. و در 70- 80 درصد موارد هم شیطان موفق است. بیش از 80 درصد پیروز است. یعنی تا همین الآن در نبرد انسان و شیطان، 80 به 20 حداقل به نفع شیطان است! بلکه 90 به 10. در اغلب موارد انسان شکست خورده است به دست خودمان شکست خورده‌ایم. خداوند و اسلام می‌فرماید انسان اقتصادی را فقط آن‌طوری تعریف نکن یک طیف است. از این سر طیف تا آن سر طیف بی‌نهایت است. باید کمک کنید از آن سر به این سر طیف بیایند. لذا دوتا تعریف – این خیلی جالب است- انسان‌شناسی قرآن چه انسان‌شناسی‌ای است؟ خداوند انسان را یک موجود عالی و متعالی و الگو و گل سرسبد خلقت و اشرف خلایق می‌داند یا یک موجود پست حقیرتر از حیواناتی که حیوانات بر او شرف دارند؟ هر دویش در قرآن هست. هم بهترین در قرآن تعریف‌ها از انسان شده است و هم می‌فرماید «قُتِل الانسان» مرگ بر انسان. خاک بر سر انسان. یک جا می‌فرماید که انسان یعنی خیلی از آدم‌ها و اکثر ماها هم همین‌طور هستیم یک چیز برایش بیشتر مهم است و غیر از آن هیچی هدف ندارد. سود مادی‌اش کجاست؟ «...کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» (اسراء/ 100)؛ انسان همیشه خسیس و بخیل است. این یک تعریف از انسان است. خداوند می‌فرماید یک وجه و یک شخصیت از انسان این است. از صبح تا شب هرجا که می‌رود و هرکاری که می‌کند خودش را مرکز عالم و هدف می‌بیند و می‌خواهد هرچه بیشتر از دیگران بگیرد و هرچه کمتر به دیگران خیرش برسد. این یک تعریف از انسان در قرآن است. انسان یک موجود پست خودخواه است. اصلاً نه اهل گذشت است، نه اهل این است که... مثلاً برای وارد شدن از در، تعارف می‌کنیم که اول شما بفرما، در معامله دیگر تمام می‌شود! هرکی می‌خواهی باش. حق‌الناس ماها معمولاً زیر دویست – سیصد و یک تومنی است. مثلاً بقیه پول نان کم آمده آقا تورا به خدا حلال کن، سرِ پنجاه تومن تک‌تومنی، صد تومنی. سر آب خوردن تعارف می‌کنیم چون این‌ها هزینه ندارد! آقا بفرمایید شما، نخیر بفرمایید شما! یک کم از این حد جلو برویم دم در هم تعارف می‌کنیم البته این تعارف‌ها خوب است. بعضی‌ها می‌گویند این‌ها را حذف کنید نه آقا. این‌ها یک حداقلی از اخلاق انسانی و اسلامی را رعایت کنیم چون بعضی از جوامع اصلاً این چیزها سرشان نمی‌شود. اکثر کشورهای دنیا اصلاً نمی‌دانند تعارف چیست که یک احترامی بگذار بگو اول شما. تعارف‌های مخصوص نه، تعارف‌های واقعی. می‌فرماید در کارهای جزئی حق‌الناس سرتان می‌شود آقا ببخشد مثلاً پایم را روی کفش‌تان گذاشتم، بعد همان آدم را در معامله یک مرتبه ده میلیون کلاه سرش می‌گذاری. می‌فرماید انسان‌ها دو تیپ هستند، اصلاً هر انسانی دو وجه دارد. کدام وجه را در خودش تقویت کند و کدام را ضعیف. این را در بازار هم داریم. یک بازاری که «کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» بازاریانی که همه چیز را برای خودش می‌خواهد و حاضر نیست هیچ چیز برای یک کس دیگری بگذارد. هم‌صنف او، رفیقش. مثلاً سه‌تا معامله است خب بگذار یک معامله را او بکند چرا سه‌تایی‌اش را تو باید بکنی؟ معرفی‌اش کن بگو خیلی ممنون این همسایه ما هم هست یک معامله‌ای هم با او انجام بده جنس او هم خوب است. خداوند می‌فرماید چند نفرتان این‌طوری هستید؟ چند نفرتان در اقتصاد و سیاست و روابط اقتصادی‌تان این‌طوری هستید که خودتان را هدف ندانید؟ این یک تعریف قرآن است. بازار غیر قرآنی قتور است! یعنی خودخواه، خود‌محور و بی‌گذشت، خسیس. آب از دستش نمی‌چکد. دیگر چه؟ آیه دیگر سوره اسراء/11؛ می‌فرماید: انسان عجول و شتابزده است. می‌خواهد تا یک کاری را شروع کرد زود جواب بدهد. تا یک مسیری را رفت زود به نتیجه برسد. قدرت تحمل و صبر و آرامش ندارد. این‌ها انسان‌شناسی خداست. خدا انسان را خلق کرده، دارد می‌گوید این را که خلق کردم یک ظرفیت‌های منفی در او هست یک ظرفیت‌های مثبت. هر دویش هم هست خودش باید انتخاب کند. که کسی به خدا نگوید چرا ما را این‌طوری آفریدی؟ این طوری آفریدم آن‌طوری هم آفریدم. برای این که از این نقطه حرکت کنی به آن نقطه، نه این که در همان نقطه بمانی یا عقب‌تر بروی. بله انسان تربیت نشده این‌طوری است اما انسان تربیت شده که تعلیم و تهذیب باشد و ایمان و عمل صالح، از آن دسته دوم است که حالا بخشی از آیات را می‌خوانم. خدا می‌فرماید که من تو را می‌شناسم می‌دانم چه خلق کردم. اگر خودت را تربیت نکنی، بازارت را تربیت نکنی، مدیران سیاسیون کشورت را تربیت نکنی و تربیت نشوی، «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» (اسراء/ 11)؛ این‌قدر له‌له نزن. کرامت داشته باش. می‌گوید شما عجول هستید تا یک چیزی خوردنی می‌بینید می‌خواهید سریع همه‌اش را بخورید! در بازار، یک معامله شیرینی پیدا می‌شود می‌خواهید تخته گاز خودتان را برسانید هرچی هست حلال و حرام بالا بزنید! عجول هستید. تشخیص هم نمی‌دهید چه چیزی به نفع‌تان است و چه چیزی به ضررتان است. این آیه دارد این را می‌فرماید: «وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ» انسان پیشامد بد، شر خودش را فرامی‌خواند همانطور که خیر خودش را فرامی‌خواند. گاهی نمی‌فهمی این چیزی که شتابزده به سمت آن می‌روی شرّ و ضرر توست نه منافع تو. تو خیال می‌کنی منافعت هست می‌روی این کار را انجام می‌دهی بعد می‌بینی چه مصیبت‌هایی از توی آن درآمد. این هم ما تجربه کردیم بارها فکر کردیم اگر یک کاری انجام بشود یا انجام بدهیم صددرصد به نفع‌مان است. من خودم این تجربه را داشتم و شاید همه شما هم داشته باشید. با یک بدبختی و زحمت به آن رسیدیم بعد دیدم مشکلاتی که از توی همین برای من درست شده خیلی بیشتر بوده اگر اصلاً سراغ آن نمی‌رفتم با این که از هرکس می‌پرسیدیم می‌گفتند بدو انجام بده صددرصد این کار به نفع توست! خداوند می‌فرماید شماها این‌قدر گاهی عجول هستید گاهی تشخیص نمی‌دهید چه چیزی به نفع‌تان هست یا نه؟ خیر و شر خودتان را نمی‌فهمید. با کله می‌دوید. بدو دیر نشود! کجا؟ چی دیر نشود؟ نه تأملی، نه دقتی، نه سؤالی. «کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ × وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ» (قیامت/20-21)؛ شما عقل‌تان به چشم‌تان است. خداوند می‌فرماید اغلب آدم‌ها این‌طوری‌اند شما تا نوک بینی‌تان را بیشتر نمی‌بینید «کلّا» این‌طوری نیست که شما هرچه را فکر می‌کنید زود فکر می‌کنید که به نفع‌تان هست واقعاً هم به نفع‌تان است، نه این‌طور نیست. بعد خداوند می‌فرماید «بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ» شما عاشق «عاجله» عجله هستید. شما عاشق سود کوتاه مدت هستید. شما آدم‌ها عاشق این که تا فردا هم صبر نکنم همین امروز! تا هفته دیگر هم صبر نکنید همین هفته! عاقبت‌بینی ندارید نه خودتان را می‌شناسید نه ظرفیت زندگی را می‌شناسید نه پس از این عالم را می‌بینید. نه قبلش را می‌بینید نه چپ و راست‌تان را درست می‌بینید کله‌تان را پایین انداختید، بدو زود، هرچه بیشتر بخورید. این انسان‌شناسی خداست حالا ما مشغول خداشناسی انسان هستیم. ولی این‌جا خدا دارد انسان‌شناسی خودش را به ما می‌گوید یعنی می‌گوید شما چه کسانی هستید! «تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ» عشق سودهای کوتاه مدت دارید «وَ تَذَرُونَ الْآخِرَةَ» شما مراحل بعد را نمی‌بینید. رها کردید. آخرت را اصلاً نمی‌بینید. اصلاً آخرت در معامله‌هایتان هیچ جایی ندارد. معامله‌هایی که می‌کنید در سیاست،‌ اقتصاد‌، اجتماع، خانواده هر کاری می‌کنید خداوند می‌فرماید اصلاً خدا و آخرت را حذف کردید و فقط تا جلویتان را می‌بینید. همان را هم درست نمی‌بینید گاهی خیر و شرتان را درست تشخیص نمی‌دهید. می‌فرماید بسا چیزهایی که شما بدتان می‌آید به نفع‌تان است بسا چیزهایی که خوش‌تان می‌آید به ضررتان است همین را هم نمی‌توانید همه‌اش را تشخیص بدهید یک بخشی از آن را می‌فهمید. در آیات دیگری از سوره قیامت، و آیه 8 از سوره عادیات، خداوند می‌فرماید انسان پول‌پرست است. به جای خداپرست شما دلارپرست و طلاپرست هستید. «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» (عادیات/ 8)؛ شما در پول‌پرستی و پول‌دوستی افراطی هستید. انسان اگر تربیت نشود این‌طوری است. می‌گویید خدا ولی قلب‌تان در برابر پول خضوع می‌کند اگر بین خدا و پول بخواهید انتخاب کنید خداوند می‌فرماید اکثر شما به جای خدا پول را انتخاب می‌کنید اسم خدا را به زبان می‌آورید ولی پول را انتخاب می‌کنید. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ». شدیداً در حد افراطی منفعت‌پرست هستید. این هم یک صفت دیگر برای بازار بی‌دین ولو با اسم دین.

خصلت دیگر در آیه 34 سوره توبه است. می‌فرماید که این‌هایی که مدام محاسبه می‌کنند چه کار کنم حسابم پرتر بشود و به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند سهم محرومین و انفاق به آن‌هاست. «وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ» «کنز» یعنی گنج. مدام حساب‌هایشان را جمع می‌کنند و پرتر و بیشتر می‌کنند، «الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ» طلا، نقره، پول، ثروت، ثروت «وَلا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللهِ» و هرگز این‌ها را در راه خدا و در راه درست خرج نمی‌کنند یا در راه نادرست خرج می‌کنند یا فقط به فکر عیاشی‌های بیشتر هستند. خداوند می‌فرماید که به این‌ها بشارت و خبر بده که من قول می‌دهم شما را در جهنم ملاقات کنم. این را خداوند در قرآن می‌گوید به آن‌ها بگو، به پیامبر(ص) می‌گوید به این‌ها که فقط پول و طلا و نقره جمع می‌کنند و هرگز به سهم محرومین نمی‌اندیشند از قول من به آن‌ها خبر بده قرار من با شما در جهنم. و این پول‌هایی که دارید جمع می‌کنید این سکه‌ها، مُهر داغ عذاب بر پشت و پهلوی شما خواهد شد. آن وقت می‌بینید تک تک این پول‌هایی که این‌جا با حرام جمع کردید داشتید برای خودتان عذاب تدارک می‌دیدید آن‌جا آرزو می‌کنید کاشکی من در دنیا گدا بودم، کاشکی گرسنه بودم و لباس و خانه نداشتم، این‌ها چه بود این‌طوری جمع کردم؟ خداوند این‌ها را قول داده و گفته به آن‌ها بگو قرار ملاقات من با شما آن‌جاست.

دیگر این که می‌فرماید انسان کم‌ظرفیت و کم‌طاقت است. در آیات 19 تا 21 سوره مبارکه معارج می‌فرماید ما انسان را خلق کردیم اما این‌گونه خلق کردم «إِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» (معارج/19)؛ چه بگوییم که درست کلمه «هلوع» را ترجمه کند. ترجمه کردند به شدت حریص، به شدت بی‌صبر، ولی هیچ کدام شاید کلمه هلوع را درست ترجمه نکند ولی معنایش شبیه است. بعد می‌فرماید: «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً × وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» (معارج 20- 21)؛ بگویم شما چطوری هستید؟ این هم یک خصلت جامعه غیر دینی و بازار غیر اسلامی است. می‌فرماید که وقتی یک مشکلی برایتان پیش می‌آید وضع‌تان خراب می‌شود «جزوعا» جزع می‌کنید. به زمین و آسمان فحش می‌دهید. یقه‌تان را پاره می‌کنید، کفر می‌گویید، توی سر این و آن می‌زنید، این را مقصر می‌دانید آن را مقصر می‌دانید. جیغ و داد. «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» وقتی که وضعیت‌تان خوب می‌شود آن‌جا هم آدم نیستید «منوعا» آن‌جا هم همه را جمع می‌کنید که این‌ها برای من است. هرکس جلو می‌آید می‌گویید برو عقب. «منوع» ‌یعنی مانع دیگران می‌شوید. دارد به ما می‌گوید بفهم که چقدر خطرناک هستی و من می‌خواهم چه باشی. از این وضع دربیا. این می‌شود همان انسان اقتصادی که غرب و شرق می‌گوید. راست می‌گوید همین طور است منوع است، جزوع است، هلوع است، «لحب الخیر لشدید» است. «یحب العاجله و یذرو الاخره»، «یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ»، عجول است، قتور است. دقیقاً این انسان اقتصادی نظام سرمایه‌داری و کمونیزم، نگاه‌های مادی به بازار مادی، چه چپ و چه راستش همین است. اما در بازار اسلامی که عرض خواهیم کرد.

پس یک دسته از آیات این‌هاست. می‌فرماید وقتی برایتان مشکل پیش می‌آید به زمین و آسمان فحش می‌دهید لگد می‌زنید که این چه خدایی است! این چه دنیایی است! این شانسی است! ما بدبخت شدیم! از اول ما را بدبخت خلق کردند! اصلاً خدا کجا بوده ما را یادش رفته! همین‌طور می‌گویید، همه دزدند! همه حق ما را خوردند! به خدا، به مردم، به نیروی کارگر، کارفرماست، هرکس هست همه مقصرند الا تو! «إِذا وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» اما وقتی وضع‌تان خوب می‌شود «منوعا» دست‌هایت را محکم می‌بندی یک ریال از تو به کسی نرسد. یادت می‌رود تو وقتی که گرفتار بودی چقدر به همه فحش می‌دادی که چرا به من کمک نمی‌کنید حالا که خودت وضعت خوب شده همانطور هستی و به کسی کمک نمی‌کنی.

همه آیات را نمی‌خواهم بخوانم فقط این را هم عرض کنم. خصلت دیگر؛ هر پولی که به دستش می‌آید می‌گوید این هنر خودم بود. ببین من کی هستم؟! این هم یک خصلت دیگر برای بازار کفر. خداوند قارون را مثال می‌زند. می‌دانید که قارون یک آدم مذهبی بوده، ملحد و مشرک نبوده، اول آدم درستی هم بوده، بعد همین‌طور کم‌کم از خداوند دور می‌شود دو نفر را مثال زدند این دوتا به عنوان نمادهای زر و تزویر در کنار فرعون که نماد زور است این سه‌تا را خداوند در قرآن نام می‌برد به عنوان مظاهر طاغوت. طاغوت سیاسی فرعون است، زور. در مقابل سیاست می‌گوید خدا و دین را کنار بگذارید دین از سیاست جداست. قدرت و دولت دست من است. «أنا ربّکم الاعلی» نه این که من شما را خلق کردم بلکه یعنی من همه کاره شما هستم. رئیس کل من هستم نه خدا. کنار او دوتا نفر دیگر هم هستند. یکی قارون است. سرمایه‌دار بزرگ افسانه‌ای شد و بعد خدا و خلق یادش رفت. قرآن می‌فرماید این توی خیابان‌ها می‌آمد با خدم و حشم و اسکورت و پس و پیشش یک‌جوری راه می‌رفت که تمام مردم دهان‌هایشان باز می‌ماند و می‌ایستادند او را نگاه می‌کردند! این چی دارد؟ چقدر؟ ما کجا این کجا؟ این یک خصلتش هست. مردم را تحقیر می‌کرد که ما اینیم. دوم این که وقتی به او می‌گفتند از کجا این‌ها را آوردی؟ خدا داده؟ می‌گفت خدا را که همه شما دارید چطور من بین شما پولدار هستم؟ «علم عندی» این‌ها تخصص خودم است! من کاربلدم! ربطی به خدا ندارد بله خدا هست خودمان چاکرش هم هستیم! مگر تو خدا نداری؟ مگر او خدا ندارد؟ چطور من پولدارم شما هیچ کدام‌تان به اندازه من پولدار نیستید؟ «علم عندی» این کار تخصصی خودم است من نابغه‌ام! آیه 78 سوره قصص، قارون گفت من این ثروت و سرمایه را در نتیجه دانش و تخصص و علم خودم به دست آورده‌ام. این‌ها تجربه و هنر خودم است. «قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِی...» علمی است که پیش خودم است «من عندالله» نیست! «عندی» است. ربطی به خدا ندارد که خدا این‌قدر به تو داده خب سهم بقیه و فقرا را بده، خدا به من نداده که بخواهم سهم بقیه را بدهم. خودم این‌ها را جمع کردم برای چه بدهم؟!



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha